می گویم از دوری تو

از روزی که رفتی تا...

می گویم از دوری تو

از روزی که رفتی تا...

سخاوت عشق

از سخاوت عشق است یا خساست تو، 

اینهمه که...

دست بردار از این بازی بی پایان "کی بود کی بود،‌ من نبودم" چون نه من سر جنگ دارم نه تو سر سازگاری. 

گرد بد اندیشی را اقیانوس پاکی هم نمی تواند بشوید، تا کی فریاد کنم از بی گناهی؟

گاهی...

به تمامی روزنه های اطرافم خیره می شوم،  

که در حضور تو پر بودند از نور و عشق و سپیدی. 

حالا همه جا را سیاهچاله هایی بی انتها فراگرفته...

از تو...

 

از ارتفاع حسی بلند می گویم، از بلندای احساسی ناشناخته. 

از چگونگی ارتباطاتی که خارج از بعد ماست. 

از پیچیدگی تارهایی که نه در گنجایش ذهن توست و نه در نگاه هر هرزه ای که تو میبینی. 

از تنیدن احساسی به دور قلبم می گویم که هر آن میفشاردش، 

از زیبایی خاطرات کوچکی می گویم که نه در هم آغوشی روسپی های روسی ات میابی و نه در عشوه هم کلاسان هرجاییت. 

از چیزی می گویم که تو با آن بیگانه ای، بیگانه ای چون نمی خواهی که بدانی چه می گویم. 

فریاد من هم حتی شنوایی ات را باز نخواهد گرداند، چون تو به دنبال هوست رفتی که بهتری را برگزینی. 

از بهتری می گویم که تو آن را در ... میابی. شرم دارم که بگویم اما تو اینی و نه چیزی جز این! 

با اینهمه که هستی باز هم از تو می گویم... 

از تو... 

از تو... 

از تو... 

پیام

مثل یه ... هر روز تمام اکانتهام رو چک میکنم، مبادا به یکی از اونا پیام داده باشی و من ندیده باشم! 

بعد از ۳ روز که از نگرانی نزدیک به دیوونگی بودم اومدی میگی که من اون یکی میلم رو معمولاْ چک میکنم.  

نزدیک بود کار دستت بدم و به ... زنگ بزنم و سراغت رو بگیرم، اونوقت لو میرفتی و میفهمید که من و تو ... 

باز هم

۸۹/۰۷/۱۹

 

روز هجرت کسیکه تمام زندگیم بود و من فقط بدون اون زندگی میکردم و نمیدانستم که زندگیم با او کامل می شد...