طعم خیس اندوه و اتفاق افتاده
یه آه خداحافظ، یه فاجعه ی ساده
خالی شدم از رویا، حسی من و از من برد
یه سایه شبیه من پشت پنجره پژمرد
ای معجزه ی خاموش، یه حادثه روشن شو
یه لحظه، فقط یه آه، هم جنس شکفتن شو
از روزن این کنج خاکستری پرپر
مشغول تماشای ویرون شدن من شو
برگرد به برگشتن، از فاصله دورم کن
یه خاطره با من باش، یه گریه غرورم کن
از گرگر بی رحمه این تجربه ی من سوز
پرواز رهایی باش به ضیافته دیروز
به کوچه که پیوستی، شهر از تو لبالب شد
لحظه آخر لحظه، شب عاقبت شب شد
آغوش جهان رو به دلشوره شتابان بود
راهی شدنت حرفه نقطه چینه پایان بود
ای معجزه ی خاموش، یه حادثه روشن شو
یه لحظه، فقط یه آه، هم جنس شکفتن شو
از روزن این کنج خاکستریه پرپر
مشغول تماشای ویرون شدن من شو
سعید...
چرا نباید باهاش باشی و باید دور بشی؟
وبلاگ پرحرفی داری خیلی خوبه .به وبلاگ ماهم سربزن حتما نظربدی خوشحال میشم
تبادل لینک هم اگه مایل باشی میکنم
ممنونم
وبلاگتون رو دیدم، مطالبی رو که در مورد شاهنامه نوشته بودید لذت بردم.